1734 - ماه پنهان و نمایان
42 - نعره پلنگ
::
:: ماه پنهان شد... نمایان شد... پلنگی نعره زد ::
.
.
.
:
روزگاری قهر بودی روزگاری آشتی
ماجرای عشق ما را ساده می انگاشتی
وقت برگشتن اگر راحت نمی بخشیدمت
این قَدَرها هم مرا احمق نمی پنداشتی
من زمین کوچکی بودم که از ترس کلاغ
جای گندم دورتادورم مترسک کاشتی
گفته بودم ساعت دوری عذابم می دهد
مشتی از شن های ساحل با خودت برداشتی!
نامه دادی: جان من هستی و فهمیدم چرا
از به لب آوردنم احساس خوبی داشتی!
تا که خود را نردبان سازم برای دیدنت
استخوان های مرا پهلوی هم انباشتی
ماه پنهان شد... نمایان شد... پلنگی نعره زد:
داشتم از یاد می بردم تو را، نگذاشتی
.
#احسان_افشاری - #نعره_پلنگ
.
http://afasoft.ir/post/217
::
http://ehsan-afshari.iran.sc/
شاعر: احسان افشاری
.
http://shaeraneh-ha-asheganeh-ha.mihanblog.com/post/2
شعر: نعره پلنگ
.
http://s3.picofile.com/file/8228180192/1734_%D9%85%D8%A7%D9%87_%D9%BE%D9%86%D9%87%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86.jpg
کاور
.
http://s6.picofile.com/file/8206049926/42_Naare_Palang.mp3.html
وویس
Telegram Channel: @afavoice
مسئولیت فایل آپلود شده بر عهدهی کاربر آپلودکننده میباشد، لطفا در صورتی که این فایل را ناقض قوانین میدانید به ما گزارش دهید.